English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2020 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
missatement U گفته نادرست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ipso dixit U گفته بی دلیل گفته استبدادی
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
statements U گفته
sentence U گفته
sentencing U گفته
sentences U گفته
doctrines U گفته
doctrine U گفته
dite U گفته
sayings U گفته
statement U گفته
saying U گفته
dixit U گفته
parol U گفته
dicta U گفته
I was told ... U به من گفته شد ...
to leave unsaid U نا گفته گذاردن
named <adj.> <past-p.> U گفته شده
stated <adj.> <past-p.> U گفته شده
It is being said that ... U گفته می شود که ...
maxims U گفته اخلاقی
said U گفته شده
maxim U گفته اخلاقی
told U گفته شده
spoken U گفته شده
byword U گفته اخلاقی
unsay U گفته نشدن
mentioned <adj.> <past-p.> U گفته شده
termed <adj.> <past-p.> U گفته شده
ipso dixit U گفته محض
laconism U گفته پر مغز
that was said above U که درفوق گفته شد
that was said above که دربالا گفته شد
ipsedixit U گفته محض
tags U گفته مبتذل
statement U گفته بیانیه
statements U گفته بیانیه
so saying U اینرا گفته
he is said to have fled U گفته اند
tag U گفته مبتذل
bywords U گفته اخلاقی
direct oration U گفته یا قول مستقیم
it is truly said U راست گفته اند
it is well said U خوب گفته اند
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
divers statements U گفته هایی چند
afore-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
above said U بالا گفته شده
above-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
foregoning U پیش گفته شده
ipsedixit U خود او گفته است
ipso dixit U او خود گفته است
above-quoted <adj.> U گفته شده در بالا
abovementioned <adj.> U گفته شده در بالا
d. of a statement U تکذیب گفته ایی
If only you had told me . U کاش به من گفته بودی
It is an old saying that … U از قدیم گفته اند که ...
aforementioned <adj.> U گفته شده در بالا
aforesid U پیش گفته شده
It needs to be said that ... U لازم هست که گفته بشه که ...
Enough has been said! U به اندازه کافی گفته شده!
recant U گفته خود را تکذیب کردن
Actions speak louder than words . U دو صد گفته چونیم کردار نیست
recanting U گفته خود را تکذیب کردن
recants U گفته خود را تکذیب کردن
on cne's own initiative U بی انکه کسی گفته باشد
dictum U گفته افهار نظر قضایی
ipsissima verba U عین بیانات و گفته شخص
indirect oration U گفته یا قول غیر مستقیم
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
I told you , didnt I ? U من که بتو گفتم ( گفته بودم )
in proof of his statement U برای اثبات گفته خود
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
recanted U گفته خود را تکذیب کردن
dictums U گفته افهار نظر قضایی
action speaks louder than words <proverb> U دو صد گفته چون نیم کردار نیست
it say in the bible that U درکتاب مقدس گفته شده است
undershot U درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
to repeat oneself U کاریا گفته خودرا تکرار کردن
per U طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
non collegiate U در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
What you say is true in a sense . U گفته شما به معنایی صحیح است
affimable U شایسته انکه بطورقطع گفته شود
inconsecutive U نادرست
fouls U نادرست
phonies U نادرست
unsafe U نادرست
phoney U نادرست
foulest U نادرست
unfairly U نادرست
trumped up U نادرست
trumped-up U نادرست
spurious U نادرست
impure U نادرست
inconsequent U نادرست
dishonest U نادرست
crooked U نادرست
infirmly U نادرست
false code U کد نادرست
wrongful U نادرست
sinister U کج نادرست
unfair U نادرست
phoneys U نادرست
foul U نادرست
amiss U نادرست
erroneous U نادرست
inaccurate U نادرست
imprecise U نادرست
false <adj.> U نادرست
out of trim U نادرست
out of a U نادرست
out of order U نادرست
phony U نادرست
inexact U نادرست
fouler U نادرست
fouled U نادرست
false U نادرست
in error <adj.> U نادرست
ana U :مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
A constant guest is never welcome . <proverb> U به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
post classical U در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
unsound U ناخوش نادرست
fallacy of composition U تعمیم نادرست
foul bill of lading U بارنامه نادرست
inaccurately U بطور نادرست
false code U رمز نادرست
misinformation U خبر نادرست
heterography U املای نادرست
untrue U نادرست خائن
mispronounciation U تلفظ نادرست
miscue U ضربه نادرست
jackleg U ناشی نادرست
mistranslation U ترجمه نادرست
inexactly U بطور نادرست
improper U نامناسب نادرست
paralogism U قیاس نادرست
misconstruction U تفسیر نادرست
error U عقیده نادرست
wrongfully U بطور نادرست
errors U عقیده نادرست
foul play U کار نادرست
false information U خبر نادرست
false U ساختگی نادرست
mispronunciations U تلفظ نادرست
vicious U بدطینت نادرست
misconstruction U تعبیر نادرست
inaccurate U نادرست یا غلط
chucks U پرتاب نادرست
chucked U پرتاب نادرست
chuck U پرتاب نادرست
mispronunciation U تلفظ نادرست
misconstructions U تفسیر نادرست
misconstructions U تعبیر نادرست
false information U اطلاعات نادرست
by indirection U با وسائل نادرست
distractor U گزینه نادرست
wrong answers U پاسخهای نادرست
wrong information U اطلاعات نادرست
infant U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infants U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
incorrect U نادرست یا به همراه خطا
lied U سخن نادرست گفتن
suggestio falsi U افهار و اعلام نادرست
paralpgize U قیاس نادرست ساختن
lie U سخن نادرست گفتن
sigmatism U تلفظ نادرست حرف " س "
prismatic spectacles U عینک نادرست نما
wild cat U بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
unfair trade practice U اعمال تجاری نادرست
malfunctioned U نادرست عمل کردن
malfunction U نادرست عمل کردن
lies U سخن نادرست گفتن
true false questions U پرسشهای درست- نادرست
off base <idiom> U غیر دقیق ،نادرست
malfunctions U نادرست عمل کردن
mininformation U اطلاع یا خبر نادرست
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
foozle U بدساختن ضربت نادرست
permanent structures U به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
indirect speech U گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
Thank God! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank goodness! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
ungrammatical U مخالف ایین دستور نادرست
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
false starts U اغاز نادرست خطا در شروع
false start U اغاز نادرست خطا در شروع
an i calculation U حساب نادرست یا غیر دقیق
mal U خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
gymnopaedic U درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
pregnant use of a verb U بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Vintage style
3service times
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
1tajwid
2In order to be interesting you have to be mean
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com